فريماه ، دارم به تو و رازجو داشتنت حسودي ميكنم...
چقدر خوبه يكي باشه كه بفهمه حرفاتو و بفهمي حرفاشو ، يكي كه اونقدر بزرگ باشه كه بشه بهش عادت كرد...
من ميدونم علي پست قبل داييت بود،ولي نميدونم تو چرا نگراني؟
سلام دوست عزيز.مدتي بود از حالت بي خبر بودم.ميبينم كه...
اميدوارم همواره شاد و پيروز باشي و من بيام اينجا و شاهد نوشتن پيروزيت باشم
چون ميگذرد غمي نيست......
همين و بس.
اگه تهران هستي اومدم بايد ببينمت.