اتاقم
یه زمانی 1مامانی داشتم که حتی واسه 1جوراب خریدن باید با من میومد یه زمانی اگه بغلش نبود خودش بود.این1زمانی دور نیس 9ماه پیشه.
حالا نیس.اونقدر که از این بودنش متنفر باشم.اونقدر که میگه میگم بابا بخره!
خیلی خر کیفی داره که بدونی خدا کمتر از اون بچه گربهه که با مامانش لای علفا دیدی واست سهم گذاشته.اوج خر کیفی که بفهمی اونو هم دیگه نداری!که نمیخواد داشته باشیش که خابش برده وسط بدبختیاش یا شایدم وسط بدبختیامون هرچند همه ی این کاخ و خودش ساخته!
اون معماره و هر دو ساکنش... .